مائده ی زمینی
سلام من مائده ی زمینی هستم بعد از چند روز ایجاد وبلاگ بالاخره امشب فرصت نوشتن پیدا کردم.اینجا وبلاگ منه و داستان زندگیمو از سال اول راهنماییم تا الان که دوم دبیرستانم مینویسم و این نوشته ها تا زمانی که من ازدواج کنم ادامه داره اگه با مخاطب این نوشته ها ازدواج کنم این وب یه خاطره خوبه برام و تا ابد بهش سر میزنم و اگر همسر آیندم مخاطب این نوشته ها نباشه بهتون خبر میدم و دیگه این وب تا ابد یه گوشه ای از خاطراتم باقی میمونه.هیچ کدوم از اشنایام از این وبم خبر ندارند چون نمیخام کسی توی فامیل از راز واقعی دلم با خبر بشه.نظر بدید و کمکم کنید تا بهتر بنویسم و هر سوالی دارید میتونید بپرسید اگه زیاد خصوصی نباشه حتما جواب میدم. این وبو به عشق کسی مینویسم که چهار سال باهاش دوست بودم و در اینجا فرفره نام برده میشه و................ بقیه ی داستان را دیگه باید نوشته هامو دنبال کنید!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
هي فلاني!
ديگر هواي برگرداندنت را ندارم…
هرجا که دلت ميخواهد برو…
فقط آرزو ميکنم
وقتي دوباره هواي من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگيرد که با هزار شب گريه چشمانت، باز هم آرام نگيري…
و اما من…
بر نميگردم که هيچ!
عطر تنم را هم از کوچه هاي پشت سرم جمع ميکنم،
که نتواني لم دهي روي مبل هاي راحتي،با خاطراتم قدم بزني!..
سلام وب جالب و قشنگي داري به منم سر بزن منتظرت هستم
Power By:
LoxBlog.Com |